کتابی خوب است که بعد از خواندن، مخاطبش را از جا بلند کند و پی نشانه ها و اشاره های موجود در کتاب بفرستد. «دلتنگ نباش» و قهرمانش یعنی شهید مدافع حرم، روح الله قربانی چنین اند.
حمید محمدی محمدی: سال ها قبل در یک شب بسیار گرم تابستانی «منِ او»ی رضا
امیرخانی را تمام کردم. آن وقت ها در خانه حیاط دار پدری زندگی می کردیم و شب ها روی
بام وسیع اش می خوابیدیم. پشه بند بزرگی می زدیم و رختخواب ها را زیر آسمان پرستاره
پهن می کردیم. صفحات پایانی کتاب مانده بود و من با گردسوزی نفتی، زیر همان پشه بند،
«من او» را تمام کردم و با خیال و حیرانی، زیر آسمان خدا و ستاره هایش تا سحر بیدار
بودم و به سِحر قلم رضا امیرخانی فکر می کردم.
فردا صبح، دوچرخه ام را سوار
شدم و به خانی آباد رفتم تا گود و مسجد قندی و مغازه دریانی را ببینم و در محله ای
که غلامرضا تختی نفس کشیده، تنفس کنم. دنبال فتاح و علی و کریم و دریانی می گشتم؛ دنبال
آدم هایی که هر صبح و ظهر و شام به مسجد قندی رفت و آمد می کردند، با دریانی در مغازه
خواروبارفروشی اش کلنجار می رفتند و در گود پرسه می زدند.
مسجد بود، گود بود، خانی آباد
بود، اما بقیه نبودند. نمازم را خواندم، سیمای شهدای مسجد را مرور کردم و دوباره رکاب
زدم تا خانه. امیرخانی از بستر جغرافیایی بسیار پرکششی برای خلق رمان گرم و گیرایش
استفاده کرده بود و من، خام دستانه می خواستم آن شخصیت ها را در دل این جغرافیا جست
وجو کنم. پیدا کردن آن آدم ها کار بیهوده ای بود، اما «من او» مرا از جا خیزانده بود
و پی کشف شخصیت ها و زیستگاهشان دوانده بود.
شاگرد حاج آقامجتبی
۲۰ سال از آن روزها گذشته است
که «دلتنگ نباش» را می خوانم. کتابی که صدها قصه دارد، اما رمان و داستان نیست که آدم
ها و موقعیت هایشان را بجویی و نیابی. روح الله قربانی، یک جوان ۲۶ ساله است که در
دانشگاه امام حسین (ع) تمام دوره های سخت و طاقت سوز آمادگی جسمانی برای حضور در جنگ
های دشوار و پیچیده را دیده و عاقبت در دفاع از حرم اهل بیت (ع) در شهر حلب سوریه به
شهادت می رسد، اما مسیری که او را به افتخار شهادت رسانده، در کتاب به خوبی ترسیم شده
است. روح الله، نشانه ها و اشاره هایی در این شهر دارد که دست یافتنی و در مسیر روزانه
همه ما هستند. او، برخاسته از هیأتی است که یک عالمِ عارفِ زاهدِ پرنفوذ، افکار هزاران
تن از جوانان مؤمن و انقلابی را رهبری کرده است. شیفتگی روح الله نسبت به حاج آقامجتبی
تهرانی و البته بیزاری اش از «آقاجون بازی»های رایج در فضاهای مذهبی، همچنین دلبستگی
اش به محیط معنوی مسجد امام حسین (ع) و پیشنمازش، حاج آقا لواسانی، او را یک جوان مسجدی
ـ هیأتی بار آورده که اهل افراط و تفریط نیست.
هرچند زینب، همسر شهید روح
الله قربانی، راوی اصلی کتاب است و نشانه گذاری ها در جغرافیای تهران، محصول ذهن پویا
و دقیق اوست، اما انس و رابطه قلبی روح الله با حاج آقامجتبی و دیگر قهرمانانش، ما
را از جا می خیزاند که پی کشف این قهرمان ها برویم و موقعیت های معرفی شده در کتاب
را ببینیم؛ شاید اعتبار هم نفسی با صاحبان انفاس قدسی را درک کنیم.
جزییاتی که ما را با سلوک فردی
شهید آشنا می کند
«دلتنگ نباش» که تمام شد، صبح
علی الطلوع به جاده کوتاه بین تهران تا بهشت زهرا زدم و بامداد جمعه سر مزار روح الله
بودم. سنگی کشیده و مرمرین بر زیارتگاهش بود و همان تصویری که روی جلد کتاب هست، روی
مزار آن نازنین نقش بسته بود. سنگ مزار روح الله یک نکته جالب هم داشت که نشان می داد
این جوان، چقدر به مادری که در ۱۵ سالگی از دست داده، دل بسته بوده است؛ دلبستگی هایی
که زینب فروتن در جابه جای کتاب، آن را روایت کرده است. پایین مزار با خط طلایی نوشته:
«مزار مادر شهید، مریم السادات میررضایی، قطعه ۲۳۱، ردیف ۴۶، شماره ۱۲».
«دلتنگ نباش» سرشار از حس های
خوب در حوزه روابط خانوادگی و شخصی و مالامال از نکته ها و جزیی نگری ها در حریم رفاقت
و دوستی است که مجموعه این ها، سلوک فردی و اجتماعی شهید روح الله قربانی را می سازند.
نمونه این ها، انداختن سفره جداگانه در مهمانی شام منزل دوستان روح الله است. سختکوشی
و سختی پذیری، کار کردن با موتورسیکلت برای امرار معاش، سیلی خوردن در امر به معروف
و نهی از منکر، مقید بودن به نماز اول وقت، احترام به والدین و. .. شخصیت این جوان
۲۶ ساله را برای مخاطب به خوبی آشنا می کند.
«دلتنگ نباش» روایتی تقریبا
چهار ساله از روزهای پیش از شهادت روح الله است و مخاطب، تصویر روشنی از خردسالی و
نوجوانی او را نمی بیند. همچنین، احتمالاً به دلایل امنیتی و البته تسلط کم تر راوی
اصلی (زینب فروتن، همسر شهید) حضور در سوریه و دفاع از حرم، با دور تند روایت شده است.
«دلتنگ نباش» را باید در زمره
آثاری دانست که روایت فتح (ناشر کتاب) پیش تر با عنوان «نیمه پنهان ماه» منتشر کرده
است. با این تفاوت که آن سلسله کتاب ها، روایت همسران سرداران و شهدای شاخص جنگ تحمیلی
بود و این کتاب، مثل ۱۳ کتاب دیگر «مدافعان حرم» روایت همسر شهیدی از سوریه.
روایت نویسنده ای که اولین
کتاب را نوشته
«دلتنگ نباش» با زاویه دید
«دانای کل» روایت می شود و زینب مولایی (نویسنده کتاب اولی اثر) سعی می کند شنیده هایش
از زینب فروتن (همسر روح الله) و ۱۴ راوی دیگر را در این کتاب، قلمی کند. انتخاب این
زاویه دید، شاید بهترین کار ممکن برای روایت باشد، اما گاهی عواطف فردی و احساسات شخصی
نویسنده به چشم می آید و حتی در جاهایی (مثل تأکید بر استفاده از کالای ایرانی) خود
را به مخاطب تحمیل می کند.
زینب مولایی، نویسنده کتاب
که پیشنهاد نوشتن آن را خودش مطرح کرده، می گوید که «دلتنگ نباش» را سه بار بازنویسی
کرده و کتاب، دو ـ سه بار هم ویرایش شده است. با این دقت و مراقبت، باید کتابی بی نقص
تر به دست مخاطب می رسید و اشکالاتی نظیر «وسایل ها» یا «بادمجان بد آفت ندارد» نباید
در کتاب به چشم می خورد. ضمن این که «خیابان شهرستانی» در جای جای کتاب به اشکال مختلف
نوشته می شود: کوچه شهرستانی، خیابان شهرستانی ها، کوچه شهرستانی ها و خیابان شهرستانی
ـ که آخری درست و دقیق است.
در روایت خانوادگی باقی نمانیم
نکته پایانی این که هرچند ضرورت
نگارش و نشر این کتاب ها، مسلم است، اما ناشرانی چون روایت فتح نباید کار را تمام شده
بدانند و مستندنگاری از حماسه های مدافعان حرم در جریان مقابله با دشمنان تکفیری و
سلفی را فراموش کنند که اگر چنین باشد، زندگی مدافعان حرم در عرصه و حیطه مناسبات شخصی
و خانوادگی باقی می ماند.
رهبر انقلاب درباره این اثر
نوشته اند: «بسمه تعالی ـ سلام و رضوان خدا بر شهید عزیز روح الله قربانی. از همسر
شهید باید تشکر شود بخاطر فرستادن این کتاب و از ایشان و خانم مولایی بخاطر تدوین این
اثر. ۹۷/۹/۲۸»
علاقه مندان برای تهیه با تخفیف
کتاب «دلتنگ نباش» می توانند از طریق این لینک اقدام کنند.