حضرت آیت الله جوادی آملی به شبهاتی درباره جبر و اختیار پاسخ داد و تأکید کرد که قضای الهی از مسیر اراده و اختیار بشر می گذرد.
حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه هفتگی درس اخلاق خود در ادامه سلسله مباحث شرح نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام به شرح هفتاد و هشتمین کلمه از مجموعه کلمات قصار نهج البلاغه پرداخت و بیان داشت: کلمه 78 از سخنان نورانی آن حضرت این است که در جریان جنگ صفین یک سائلی از حضرت سؤال می کند آیا اینکه ما به طرف شام می رویم قضا و قدر خداوند است؟ «وَ مِنْ [کلَامِهِ ] کلَامٍ لَهُ عَلَیهِ السَّلام لِلسَّائِلِ الشَّامِی لَمَّا سَأَلَهُ أَ کانَ مَسِیرُنَا إِلَی الشَّامِ بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ [قَدَرِهِ ] قَدَرٍ بَعْدَ کلَامٍ طَوِیلٍ». خود سید رضی دارد که پاسخ حضرت به این سوال مفصل و طولانی است، ولی این گوشه ای از آن حدیث است.
وی ادامه داد: مسئله قضا و قدر از یک سو و مسئله جبر و اختیار از سوی دیگر، در صدر اسلام نیز مطرح بود، مرحوم حاج آقا رضای همدانی دو نکته در این کتاب شریف مصباح الفقیه دارد: یکی اینکه مرحوم کاشف الغطای بزرگ در کتاب شریف کشف الغطاء در بحث نجاست کافر دارد که جبریه و مفوّضه نجس اند! حاج آقا رضای همدانی در جواب ایشان می فرماید بله، اگر کسی منکر ضروری، یعنی منکر چیزی روشن بشود کافر است؛ اما شما که در اوج فکر هستید مسئله جبر و تفویض برای شما حل شده است، اما خیلی از فقهای ما مسئله جبر و تفویض خوب برایشان حل نشده.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم گفت: شما ببینید مرحوم آخوند خراسانی وقتی به جبر رسیده، می گوید سخن و کلام به اینجا رسید و سر بشکست! این نظری است، بدیهی نیست. فرمایش حاج آقا رضای همدانی این است که نه این ضروری است و نه آن ضروری، اینها جزء مسائل عمیق نظری و پیچیده است، حالا ممکن است این مسائل برای شما روشن شده باشد و برای دیگری روشن نشده باشد؛ بعد این را اضافه می کند که خیلی از فقهای ما رفتند جبر را باطل کنند مفوّضه درآمدند، که خطر تفویض بدتر از خطر جبر است!
وی خاطرنشان کرد: اما بیان دیگری که مرحوم حاج آقا رضا(رضوان الله تعال علیه) دارند و آن هم خیلی شیرین است و جزء تاریخ سیاسی اسلام می باشد این است که فرمودند، جبر را امویان خیلی ترویج کردند، برای اینکه با حکومت اینها سازگاری داشت، به مردم می گفتند که آنچه می بینید کار خداست، چرا به ما اعتراض می کنید؟ جبر برای توجیه تبهکاری های حکّام جور یک وسیله خوبی است. ایشان در همان کتاب شریف طهارتشان دارند: اموی و مروانی، جبر را دامن زدند تا سیئات خودشان را توجیه کنند، فشار بر مردم را توجیه کنند و بگویند این کار، کار خداست.
حضرت آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: این تفکر در زمان وجود مبارک حضرت امیر نیز وجود داشت. لذا وقتی این سوال در مسیر صفین از حضرت پرسیده شد، حضرت فرمود: «وَیحَک لَعَلَّک ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً»؛ تو خیال کردی که اگر ما می گوییم قضا و قدر یعنی دست ما بسته است؟ خیر! ما «بین الجبر و التفویض» مختاریم، اختیار ما با قضا و قدر الهی تنظیم شده است.
وی ادامه داد: خدای سبحان دو گونه اراده دارد؛ یک اراده در تدبیر کل نظام که این اراده تکوینی است و یک اراده تشریعی دارد که از بشر می خواهد که فلان کار خیر را انجام بدهد و از فلان کار شرّ بپرهیزد. خدا می خواهد عدل، عقل، نماز و روزه محقق بشود اما به دست ما؛ این می شود اراده تشریعی. اما کل جریان هستی را که کارهای آسمان و زمین و تکوین است خودش اراده می کند که می شود اراده تکوینی. حضرت فرمود او اراده می کند ولی از راه اراده ما اراده می کند، نه اینکه ما در این کارها هیچ سهمی نداشته باشیم و کارها را مستقیماً او انجام بدهد.
مفسر برجسته قرآن کریم در پاسخ به شبهه فخر رازی در خصوص جبر و اختیار بیان داشت: یک توهمی جناب فخر رازی دارد که مرحوم خواجه به آن پاسخ داده و آن توهم این است که کارهایی که بشر می کند یا اطاعت است یا عصیان، آیا خدا قبلاً می داند که بشر فلان کار را می کند یا نه؟ اگر بگوییم ـ معاذالله ـ خدا نمی داند که خدا جاهل است و این نمی شود. اگر خدا می داند که فلان شخص در فلان وقت فلان اطاعت یا معصیت را انجام می دهد حتماً آن کار باید واقع بشود، وگرنه علم خدا می شود جهل؛ این توهم مختالانه فخر رازی است. مرحوم خواجه در پاسخ دارد که:
علم ازلی علت عصیان بودن ٭٭٭ در نزد حکیم، غایت جهل بُوَد
خدا بله علم دارد، اما شما چرا این وسط را فراموش کردی؟ خدا یقیناً می داند که فلان شخص در فلان وقت اطاعت می کند و فلان شخص در فلان وقت معصیت می کند؛ اما چرا این مبادی وسطی را حذف کردید؟ خدا می داند که فلان شخص با اراده خود و با میل خود و با اینکه می تواند اطاعت کند بیراهه می رود، هر چه هم به او می گویم گوش نمی دهد، ولی فلان شخص می تواند معصیت نکند و با اینکه او را به بیراهه دعوت می کنند، با اراده و میل خود به طرف اطاعت برود. خدا می داند که زید در فلان وقت فلان کار را می کند اما زید با اراده و اختیار خود آن کار را می کند؛ نه اینکه چون خدا می داند حتما باید این کار واقع بشود.
حضرت آیت الله جوادی آملی ابراز داشت: وجود مبارک حضرت امیر در اینجا فرمود: تو خیال کردی یک قضای لازم و اراده حتم و تخلف ناپذیر در جریان است؟ «لَوْ کانَ ذَلِک کذَلِک لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ»؛ خیر! قضای الهی سرجایش محفوظ است، اما اختیار ما هم سرجایش محفوظ است و خدای سبحان در نظام تکوین یک قضایی دارد یک قدری و در نظام تشریع نیز یک قضایی دارد یک قدری، قدر یعنی اندازه. خدا یک قضایی دارد، یک اصلی کلی مثل اینکه هر انسانی می میرد: ﴿کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾؛ یک قَدَری دارد که اندازه گیر است که فلان شخص اگر این شرائط را رعایت کند فلان مقدار عمر دارد و اگر مثلاً بهداشت را رعایت نکند فلان مقدار عمر دارد، این می شود قَدَر و آن ﴿کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ می شود قضا.
وی عنوان کرد: حضرت در پاسخ آن فرد می فرماید، قضای الهی از مسیر اراده بشر می گذرد، از مسیر اختیار بشر می گذرد؛ «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْییراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِیراً وَ کلَّفَ یسِیراً وَ لَمْ یکلِّفْ عَسِیراً وَ أَعْطَی عَلَی الْقَلِیلِ کثِیراً وَ لَمْ یعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ یطَعْ مُکرِهاً»؛ هیچ اجباری در کار نیست، آن کسی هم که معصیت کرده اینطور نیست که علیه قدرت خدا کار کرده باشد، خدا او را امتحان کرده و دستش را هم باز گذاشته؛ آن کسی هم که اطاعت کرده این طور نبود که مجبور باشد اطاعت کند.