ایشان بسیار اهل بحث و تدریس بود و استقامت ایشان بر مطالعه و این که از فرصتشان حداکثر استفاده را می بردند قابل وصف نیست و اصلاً از مطالعه خسته نمی شدند. در مسائل عبادی به نماز شب بسیار مقید بوده و به طلبه ها می فرمود نماز شب را فراموش نکنند و بر نماز جماعت هم تأکید داشت.
در میان اساتید حوزوی گاه افرادی هستند که علاوه بر سخت کوشی و جدیت در راستای تدریس دروس حوزوی، به مسائل تربیتی و اخلاقی طلاب نیز پرداخته و می پردازند و نسبت به آن دغدغه دارند. از میان این افراد می توان به آیت الله شیخ نجفعلی فاضل بابلی اشاره نمود که نمونه کامل استاد اخلاق بود. او مؤسس مدرسه فیضیه بابل و داماد مرحوم آیت الله کوهستانی است؛ مدرسه ای که در تاریخ چند دهه ای خود، چند هزار طلبه را آموزش داده و چند صد استاد حوزه پرورش داده است. مرحوم فاضل بابلی، از مدیرانی بود که علاوه بر مدیریت و تدریس، به «پرورش» طلاب نیز اهمیت فراوان می دادند. او به همین جهت منزل خود را نیز داخل مدرسه علمیه قرار داده بود تا هیچ گاه از حال طلاب غافل نباشد و از سوئی دیگر، طلاب با مشاهده وضعیت زندگی او، درس اخلاق عملی بیاموزند. برای آشنایی بیشتر با این مدیر نمونه حوزه بابل، گفتگویی با فرزند ایشان، استاد محمدرضا فاضل بابلی انجام دادیم. به گفته این استاد حوزه علمیه قم، آیت الله فاضل برای تربیت طلبه ها بسیار بیش از تعلیم آن ها فعالیت داشتند؛ چون از قبل از اذان صبح تا ساعت ۹ شب با طلبه ها بودند و دغدغه شان این بود که طلاب هم از نظر تقوا در درجه بالایی باشند و هم در جنبه علمی و دانش بتوانند پیشرفت کنند. مشروح این گفتگو از نگاه شما می گذرد.
اجتهاد: در میان مدیران مدارس علمیه، برخی صرفاً مدیر بودند ولی برخی دیگر، علاوه بر مدیریت، مربی طلاب نیز بودند. یکی از این افراد پدر بزرگوار شماست. ایشان چگونه و چرا این مسیر را انتخاب نمودند؟
فاضل بابلی: علت این که حضرت آیت الله شیخ نجفعلی فاضل مربی بود، این بود که در خانواده روحانی رشد کرده و پدر ایشان از علما و از افرادی بود که برای تربیت و هدایت مردم از هیچ تلاشی دریغ نداشتند. مادر ایشان نیز پرتلاش بود و هزینه زندگی پدر و خانواده پدری اش را از طریق دوختن کلاه و عرقچین تأمین می کرد. اگر مادر حاج آقای فاضل نبود، پدر ایشان به مقامات عالی نمی رسید، به دلیل این که درآمد چندانی نداشتند که هزینه زندگی خود را تأمین کنند و در فقر مطلق زندگی می کردند؛ بنابراین چون ایشان چنین پدری داشت و در جامعه ای در نجف تربیت یافته بود که علمای بزرگی آنجا بودند و ایشان از درس آن بزرگان اضافه بر تعلیم، تربیت نیز می شدند، لذا این باعث می شد در روح ایشان این برنامه تربیت نهادینه شده و به گونه ای ایشان مربی برای طلبه ها شوند.
ایشان وقتی به ایران بازگشتند، پس از پایان دوره نمایندگی مجلس، حوزه ای به نام فیضیه مازندران تأسیس کردند و به تربیت طلاب پرداختند. تربیت طلاب ازاین جهت نبود که فقط طلبه را بپذیرند و درسی به آن ها بدهند. حضرت آیت الله فاضل علاوه بر تدریس و تعلیم و تعلم، شب ها به اتاق طلاب رفته و برای نماز شب آن ها را بیدار می کرد. هم چنین آن ها را به نماز جماعت تشویق می نمود که جهت اقامه نماز در مسجد حضور پیدا کنند. سپس بعد از نماز صبح طلاب مشغول مباحثه می شدند. ایشان شخصاً اضافه بر این که در تربیت معنوی و اخلاقی تلاش داشتند، در تربیت علمی آن ها هم از هیچ کوششی دریغ نداشتند و حتی در مباحثه آن ها شرکت می کردند که ببینند آن ها درس را متوجه شده اند یا خیر. به علاوه ایشان در میان کلاس های تدریس خود، در کلاس های دیگر نیز شرکت می کردند که چه کسانی حاضر و چه کسانی غایب هستند. اگر کسی در کلاس حضور نداشت، زمانی که او را می دیدند سؤال می کردند که چرا غیبت داشته است.
چون مسئله ادبیات از ارکان طلبگی است، ایشان با این که درس خارج هم می گفتند اما سال اول، ادبیات طلبه ها را خود تدریس می کردند، چون اعتقاد داشتند ادبیات پایه هر طلبه ای محسوب می شود. هم چنین سعی می کردند با آن ها بسیار تمرین کنند که ادبیات برای آن ها ملکه شده و بتوانند در آینده از آن استفاده کنند.
درهرصورت برای تربیت طلبه ها بسیار بیش از تعلیم آن ها فعالیت داشتند. چون از قبل از اذان صبح تا ساعت ۹ شب با طلبه ها بودند و دغدغه شان این بود که طلاب هم از نظر تقوا در درجه بالایی باشند و هم در جنبه علمی و دانش بتوانند پیشرفت کنند.
اجتهاد: خصوصیات علمی و اخلاقی ایشان چه بود؟
فاضل بابلی: ایشان بسیار اهل بحث و تدریس بود و استقامت ایشان بر مطالعه و این که از فرصتشان حداکثر استفاده را می بردند قابل وصف نیست. اصلاً از مطالعه خسته نمی شدند. در مسائل عبادی به نماز شب بسیار مقید بوده و به طلبه ها می فرمود نماز شب را فراموش نکنند و بر نماز جماعت هم تأکید داشت. ایشان می فرمود دو چیز در اسلام است که ثواب نامحدود دارد: یکی نماز شب و یکی هم نماز جماعت. مخصوصاً به نماز جماعت صبح خیلی تأکید داشت.
یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی حضرت آیت الله فاضل، علاوه بر تربیت ۳۰۰۰ طلبه که در سراسر کشور در سمت های مختلف مشغول خدمت هستند، این بود که نسبت به رفع گرفتاری های مردم بسیار دغدغه داشتند. مثلاً به دخترانی که بضاعت نداشته و به جهاز نیاز داشتند کمک می نمودند. برای ۱۰۰ خانواده هرماه ۵۰ هزارتومان کمک می نمودند. حتی خانواده ای که در فشار بود را تلاش می کردند کمک کنند یا اگر کسی به خانه اجاره ای نیاز داشت برای او تأمین می نمود. حتی ایشان می گفتند اگر احیاناً در استراحت بودند و فردی آمد و با ایشان کار داشت، او را بیدار کنند. حتی تلفن ایشان همیشه روشن بود و دائماً حتی در نیمه های شب اگر کسی سؤال شرعی داشت پاسخگو بودند.
اجتهاد: کلیدواژه های تربیت طلبه از نظر ایشان چه اموری بودند؟
فاضل بابلی: ایشان می گفت زرنگ باش اما زرنگی نکن. زرنگ باش یعنی مواظب باشید سرتان کلاه نرود و برای مردم زرنگی کن یعنی دنبال منافع شخصی نباشید و کار مردم را راه بیندازید. در اسلام دو مستحب است که ثواب نامحدود دارد: یکی نماز شب و دیگری نماز جماعت. ایشان به این مسائل هم تأکید می کرد. هم چنین تأکید داشت طلاب درس بخوانند و دنبال کسب و کاسبی نباشند. ایشان می فرمود اگر طلبه دنبال فعالیت های اقتصادی برود شرک است. براین اساس باید توکل بر خدا داشته باشد و دنبال مسائل مالی و تعدد زوجات نباشد.
اجتهاد: اگر خاطره یا خاطرات خاصی از روش تربیتی ایشان در تعامل با مردم و طلاب به خاطر دارید بفرمایید؟
فاضل بابلی: مثلاً یکی از برنامه های ایشان این بود که نسبت به نظافت خیلی اهمیت می داد. گاهی در مدرسه و مسجد می نشستند و اگر روی زمین چیزی بود برداشته و آنجا را تمیز می کردند. یک بار با ماشین می رفتیم و پوست نارنگی را از ماشین بیرون انداختیم. ایشان گفت بایست و رفت آن پوست را برداشت و کنار گذاشت و به من نگفت که چرا این کار را کردی. او با این عمل خودش، مربی گری خود را نشان داد. ایشان می گفت چنانچه حضرت علی روزی هزار رکعت نماز می خواندند، ما حداقل ۵۱ رکعت نماز را در شبانه روز بخوانیم. ایشان می گفت حتی بنده یک بار در مسجد کوفه تا اذان صبح هزار رکعت نماز خواندم؛ و حتی ۴۵ سال برای مادرش نماز خواند.
شخصی می گفت زمانی ایشان را ناراحت یافتم. از علت ناراحتی پرسیدم. گفت که چند روز است که خواب ندارم. پرسیدم چرا؟ گفت خانمی نزد بنده آمده و گفته که خانه ندارم. آن شخص گفت نگران نباش. خانه وقفی در اختیار دارم اما اجاره آن باید داده شود. ایشان گفت مشکلی نیست، اجاره را من می دهم. از آن زمان به قدری خوشحال شد که توانست مشکل آن خانم را برطرف کند.
حتی بسیاری از اوقات ساعت دو بعدازظهر که غذا صرف می کردند، مردم به درب منزل ایشان آمده و با ایشان کار داشتند و با کمال میل به سمت مردم می شتافت. وی شبانه روز در خدمت مردم بود؛ یا خود شخصاً کار مردم را انجام می داد یا به دیگران مطرح می کرد فلان خانواده نیاز به کمک دارند و به آن ها هرچقدر توان دارید کمک کنید و دیگران انجام می دادند.