چرا حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه برای رفع ظلم و ارشاد مردم، تا حدودی که ممکن است، ظاهر نمی شوند؟ مگر امکان ندارد که تا وقت ظهور کلی که در شرایط خاص و آماده شدن طبیعت جهان و جهانیان واقع می شود، امام علیه السلام در مناسبات و فرصت هائی ظاهر شوند و راهنمائی هائی بنمایند؟
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی در کتاب «پاسخ به ده پرسش» به سؤالی پیرامون ظهور جزئی حضرت مهدی در ایام غیبت کبری پاسخ دادند که به مناسبت فرارسیدن نیمه شعبان، پرسش و پاسخ معظم له تقدیم نگاه شما مهدی یاوران می شود.
سؤال:
چرا حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه برای رفع ظلم و ارشاد مردم، تا حدودی که ممکن است، ظاهر نمی شوند؟ مگر امکان ندارد که تا وقت ظهور کلی که در شرایط خاص و آماده شدن طبیعت جهان و جهانیان واقع می شود، امام علیه السلام در مناسبات وفرصت هائی ظاهر شوند و راهنمائی هائی بنمایند؟ و به دوستان و شیعیان و حق پرستان مددهائی بدهند، و هر زمان خطری برای ذات شریفشان جلوآمد، یا مصلحتی اقتضا کرد، غایب شوند؟ و به همین نحو، ظهورهای جزئی، یکی بعد از دیگری داشته باشند تا آن ظهور کلی فرا رسد؟
جواب:
این نحو ظهور و غیبت، خلاف مصلحت نبوات و خلاف مصالح تربیتی جامعه است؛ و مانند مداخله یک قوه مستمر غیبی در کادر اختیار بشر و سلب اختیار از انسان می باشد؛ وبالاخره با هدف خلقت انسان، تکامل عادی و اختیاری و سیر ارادی و تدریجی او بسوی کمالی که: (انا خلقنا الانسان من نطفة أمشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً) (۱) (ما او را از آب نطفه مختلط خلق کردیم ودارای قوای چشم وگوش گردانیدیم)، آن را بیان می دارد، سازگار نیست؛ و موجب وقوف و بازماندن بشر از سیر ترقی وکمال است؛ و مانند آن است که همه چیز، وابسته به معجزه گردد، وجریان طبیعی وعادی که سنّت خدا برآن قرار دارد، متروک شود.
ما می دانیم که شرایط و مقدمات ظهور، دفعتاً و بطور ناگهانی حاصل نمی شود (۲)، بلکه از قرنها پیش وبه تدریج فراهم می گردد و دنیا بسوی آن پیش می رود واز آن استقبال می نماید. بلکه ظهور، نتیجه حرکت وسیر جامعه انسانی وتحولات فکری مختلف ودیدن مکتبها وکلاس های متعدد بسیاری است.
چنانکه می دانیم، از مقدمات وشرایط ظهور آن حضرت، این است که باید سطح اندیشه وطرز تفکر مردم، آمادگی برای ظهور وقبول حکومت واحد وجهانی اسلام را داشته باشد واین ویژگی در اثر سیر عادی جامعه در جهات علمی وفکری وسیاسی واجتماعی حاصل می گردد واین نحو غیبت وظهور (غیبت در عین ظهورهای پراکنده) مانع از حصول این اهداف وموجب غیر عادی شدن وضع رشد وترقی افراد وجوامع خواهد شد. به علاوه، این ظهور واختفا، اگر ملازم با شناختن شخص امام علیه السلام باشد، لازمه آن این است که هر وقت در بین حوادث، به حسب وضع عادی، اهل باطل بحسب ظاهر غالب شده وآن حضرت در خطر افتادند، او که برنامه اش یک سلوک عادی ورهبری متعارف رهبران الهی است، برای حفظ جانش (که ودیعه خدا برای ظهور کلی است) مختفی گردد ومردم را تنها بگذارد. بدیهی است که این برنامه، عکس العمل مساعدی نخواهد داشت، واگر با شناختن ایشان ملازم نباشد ومتنکراً وبطور ناشناس باشد، این ظهور وغیبت نیست، بلکه استمرار غیبت است؛ زیرا که با مداخله داشتن در امور، بحسب امکان ومصالح، (که البته هست، هر چند ما نحوه دخالت ایشان را ندانیم) از کجا که أن حضرت مثلاً در جنگهای صلیبی شرکت نکرده باشند منتهی تحت فرمان کسی نبوده اند؟ ویا اینکه اصحاب وخواص ایشان به فرمان ایشان شرکت نجسته اند.
ما در حوادث بسیار، تأثیر غیبی می بینیم، که اگر عنایت غیبی نبود، وضع آن حوادث طور دیگر گشته بود و فاتحه اسلام خوانده شده بود، یا صدمات جبران ناپذیری وارد می شد. این حوادث بسیار است، حتی در عصر خود ما نیز می توانیم مواردی را نشان بدهیم.
یک نفر دکتر پزشک، داستانی از یک نفر از مجروحین، در یکی از جنگهای نواحی خراسان (که او را از اوتاد و وابستگان به حضرت شناخته و عجایب مهمی از او دیده بود) نقل می کرد؛ که متأسفانه، هم از جهت اینکه حکایت طولانی بود وهم از جهت مرور زمان واینکه در وقتی که این حکایت را برای مرحوم آیت الله والد طاب ثراه نقل می نمود، من طفل بودم وکاملاً آن را در ذهن نسپردم، نمی توانم به نحو صحیح و خالی از تحریف نقل کنم؛ ولی این حکایت این موضوع را کاملاً روشن می ساخت که افرادی هستند که در بعضی از امور و کارها و حوادث وارد می شوند.
حال اسم آنها هر چه باشد، رجال الغیب یا ابدال یا اوتاد یا اصحاب خاص امام علیه السلام بالاخره معلوم است که تحت نظر وفرمان ولی امر عجل الله تعالی فرجه انجام وظیفه می نمایند.
حاصل این است که: آنچنان نیست که امام علیه السلام در عصر غیبت بطور کلی از امور رعیّت خود و جریان اوضاع بر کنار وبی تفاوت باشند؛ وشاید فرمایش رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله در حدیث جابر، اشاره به همین نکته باشد، آنجا که عرضه داشت:
(وهل یقع لشیعته الانتفاع به فی غیبته؟ قال: أی والذی بعثنی بالنبوة انهم لیستضیئون بنوره، وینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس ان سترها سحاب (۳) جابر پرسید آیا شیعه او در عصر غیبتش از او نفع می برند؟
حضرت فرمود: آری، سوگند به آن کس که مرا به پیغمبری برانگیخت در دوران غیبت او، به نور او روشنی می گیرند وبه ولایت او بهره مند می شوند، مانند سودبری مردم از آفتاب پشت ابر).
یکی از اقسام استضائه وانتفاع از وجود امام علیه السلام همین مداخلات وتصرفات است که دلیل بر این است که امام علیه السلام امر شیعیان را مهمل نگذارده و رها نفرموده است چنانکه از آن حضرت در (احتجاج طبرسی) روایت شده است، فرمودند:
(انا غیر مهملین لمراعاتکم، ولا ناسین لذکرکم، ولولا ذلک، لنزل بکم اللاّواء، واصطلمکم الاعداء (۴) ما در مراعات شما کوتاهی نمی کنیم وشما را فراموش نمی نمائیم، و اگر این نبود، شرّ وبدی بر شما نازل می گشت ودشمنان بر شما مستولی می گردیدند).
در اینجا مناسب است به این مساله هم توجه شود که این درک شیعه، وایمان به اینکه حضرت در پشت پرده، پشتیبان آنهاست وآنها را در مقاصد واهداف اسلامی به انحاء مختلف ومناسب یاری می دهد، نهضت ها و حرکات اسلامی وجنبش ها را مایه می دهد، وانسانها را امیدوار می سازد و به جهاد وکوشش بیشتر برای برقراری نظام اسلام تشویق می نماید.
------------------------------
پی نوشت ها:
(۱) سوره دهر آیه۲.
(۲) این نکته با مسأله دفعی وناگهانی بودن ظهور آن حضرت، که برحسب روایات، اصل مسلم ظهور آن حضرت است، منافات ندارد؛ زیرا غرض ما از این شرایط ومقدمات، اموری است که بر حسب اراده وحکمت باری تعالی، قبل از ظهور، باید تحقق یافته باشد بطوری که آن ظهور ناگهانی، موجب آن تحول عظیم وتغییر مسیر حرکت جهان گردد.
(۳) منتخب الاثر، ف۱، ب۸، ص۱۰۱، ح۴.
(۴) ج۲، ص۳۲۳