شاید باور اینکه در دوران معاصر عده ای تلاش کردند ارتش کشورمان را منحل کنند برای نسل جدید و جوانان در سال ۱۴۰۰ ساده نباشد.
اما این روز ها سالروز شهادت شهید سپهبد قرنی است که
نقش ویژه ای در تاریخ معاصر کشور ایفا کرد و یکی از مهمترین اقدامات او حفظ ارتش در
برابر توطئه انحلال ارتش بود.
اشاره و آغاز مطلب پیش رو حکایت از نقش ارزشمند شهید قرنی در حفظ و اعتلای کشور
در دوران سخت پیروزی انقلاب اسلامی دارد در شرایطی که پشت پرده انحلال ارتش آمریکا
توطئه می کرد شهید قرنی پیش بینی بسیاری از مسائل پیش رو را داشت حتی احتمال جنگ عراق
علیه ایران و طرح های فروپاشی ارتش را با هویت بخشی انقلابی به این نهاد نظامی نقش
برآب کرد و با حفظ اقتدار ارتش آشوب ها و غائله های پیش آمده در نقاط مختلف کشور را
به موقع پایان داد.
شهید قرنی گارد جاویدان و گارد شاهنشاهی را منحل و ارتش را از افراد اخلال گر و
غیرانقلابی پاکسازی کرد و مانع بهره برداری نظامی آمریکا از ایران شد و توانست جلوی
خروج تجهیزات مدرن نظامی از کشور را گرفته خدمات بی بدیل اینچنین از یک فرد ارشد نظامی
حکایت از توان و ایمان او به اهداف درست انقلاب اسلامی و حفظ و صیانت از سرزمین مادری
دارد.
قرنی اعتقاد داشت که ارتش ایران از حیث شایستگی رزمی، سازماندهی و آموزش انفرادی
و یگانی از چنان کارایی رزمی برخوردار است که می تواند در مقابل ارتش بلوک شرق نیز
یک ماه مقاومت کند. او بر این باور بود که پیوستن ارتش به مردم از سر ناچاری نبوده
و ریشه های آن را باید در اعتقادات و میزان نفوذ مرجعیت دینی در باور های آنان جستجو
کرد.
در اظهارات تمامی کسانی که درباره ی شهید قرنی صحبت کرده اند، شجاعت، شهامت، صداقت
و راستی و درستی از خصایص بارز وی شمرده شده و همگان بر این قول متفق هستند که او فردی
مؤمن، انقلابی، وطن دوست و عاشق کشورش بود. او مسئولیت خود را به خوبی می شناخت و می
دانست که در آن شرایط خطیر و حساس چه وظیفه ای در برابر ارتش و چه وظیفه ای در مقابل
انقلاب و رهبری آن بر عهده دارد.
پیوند شهید قرنی و امام و انقلاب دیرینه و روح آزادگی در کالبد شهید قرنی به فطرت
پاک او گره خورده بود در واقع با نگاهی به زندگی و فعالیت حرفه ای و تخصصی شهید قرنی
به عنوان یک نظامی ارتشی با مقام و جایگاه بالایی که داشت -سمت او سرلشکری بود و در
جایگاه رکن دوم ستاد ارتش قرار داشت- نسبت به فساد و استبداد رژیم پهلوی آگاه بود و
با آن مخالفت و مبارزه کرد و دو بار هم دادگاهی شد و به زندان افتاد و از ارتش اخراج
شد.
شهید قرنی اشراف خوبی بر عملکرد مالی و سیستم درون ارتش داشت و از سال ۱۳۳۶ مبارزه
سیاسی و عملیاتی جدی را در مقابل رژیم پهلوی و شاه آغاز کرد و طرح کودتای او برای براندازی
تاج و تخت محمدرضا شاه پهلوی منجر به دستگیری، محاکمه و اخراجش در همان سال شد.
اما وقتی پس از تحمل دو سال و هشت ماه از زندان آزاد شد مبارزات او علیه شاه پررنگ
تر شد و مصادف با این تلاش آزادیخواهی او حضرت امام خمینی (ره) مبارزات سیاسی علیه
شاه و آمریکا و اسرائیل آغاز کرده بود و گرایش شهید محمد، ولی قرنی به فعالیت های سیاسی
او را به جمع شاگردان جنبش اسلامی امام خمینی متصل کرد، اتصالی که در ۲۳ بهمن ماه او
را به با حکم امام خمینی (ره) با درجه سرلشکری به عنوان رئیس ستاد ارتش انقلاب رساند،
انتصابی که با وجود دوره کوتاه ۴۳ روزه ثمرات و خدمات بسیار حیاتی و ارزشمندی را برای
کشور به ارمغان آورد.
در این دوره بسیار سخت شهید قرنی در چند جبهه مبارزه کرد، گروهک های ضدانقلاب که
به صورت رسمی در برابر انقلاب اسلامی موضع گرفته بودند از یک سو و کسانی که دوستدار
انقلاب بودند، ولی ندانسته با ارتش و وجود آن مخالف می ورزیدند از سوی دیگر محل مبارزه
شهید قرنی و همفکرانش بود.
با توجه به امکاناتی که گروهک ها در اختیار داشتند و پشتوانه محکمی که از سوی استکبار
جهانی ضدانقلاب داخلی را مورد حمایت قرار می داد، چیزی بود که قرنی و همفکرانش مراقب
آن بودند تا سد راه آن ها شدند و حزب دمکرات کردستان و گروهک کومله، مسلح بودن ضدانقلاب
در منطقه حساس کردستان و خلع سلاح پادگان مهاباد که موجب شد ضد انقلاب پادگان لشکر
۲۸ سنندج را در محاصره خود بگیرد از موارد جدی بود که با اقتدار ارتش دفع شد.
با توجه به مسئولیت و سمتی که شهید قرنی در ریاست اداره دوم (اطلاعات) ارتش در
دوران خدمت خود داشت، بسیاری از گروه های سیاسی و مذهبی را به خوبی می شناخت و از اهداف
و برنامه ها و نیات آنان آگاه بود. در شرایط بحرانی بدو انقلاب اسلامی ایران حوادثی
مانند ماجرای حزب دمکرات کردستان و گروهک کومله، مسلح بودن ضدانقلاب در منطقه حساس
کردستان و خلع سلاح پادگان مهاباد (که موجب شد ضدانقلاب پادگان لشکر ۲۸ سنندج را در
محاصره خود بگیرد) مهم ترین موضوع برای شهید قرنی بود. او کوچکترین باختی و امتیازی
به ضدانقلاب و گروهک ها تا زمانی که ریاست ستاد ارتش را بر عهده داشت، نداد.
شهید قرنی اولین شهید از مسئولان کشور در دوران پیروزی انقلاب اسلامی بود. این
شهید بزرگوار بدون توجه به رتبه و مقام خود در راه مبارزه با طاغوت و رژیم ستمشاهی
از پا ننشست و عاقبت به دست عوامل استکبار به شهادت رسید.
سوم اردیبهشت سالگرد شهادت شهید قرنی در سال ۱۳۵۸ است و ۴۲ سال از آسمانی شدن این
اسطوره می گذرد و گروهک منافق فرقان که ساخته و پرداخته ساواک و آمریکا بود ترور شهید
قرنی را رقم زد، اما راه قرنی مسدود نشد.
پیکر پاک او در جوار و در بارگاه ملکوتی حضرت معصومه سلام الله علی ها به خاک سپرده
شد.
به طور خلاصه زندگی و فعالیت این شهید در تلاش و آزادگی و اخلاص اینطور خلاصه می
شود: شهید قرنی در سال ۱۲۹۲ هجری شمسی در خانواده ای مذهبی در تهران متولد، پس از گذراندن
دروس ابتدایی و متوسطه، در سال ۱۳۰۹ وارد دانشکده افسری ارتش و در سال ۱۳۱۱ با درجه
ستوان دومی در رشته توپخانه فارغ التحصیل شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با حکم امام خمینی (ره) به عنوان نخستین رئیس ستاد
مشترک ارتش جمهوری اسلامی منصوب و توانست با قاطعیت و زکاوت خاص خود، پادگان سنندج
را از تهاجم گروه های مسلح پاک کند.
کتاب ناگفته هایی از زندگی سپهبد قرنی و کتاب مرزبان زندگینامه شهید سپهبد قرنی
تلاشی بر معرفی شهید راه میهن است.
در ادامه ۱۰ روایت از زندگی شهید سپهبد قرنی را بخوانید:
کودتای نافرجام
بعد از ۲۸ مرداد، دزدی های کلانی در کشور صورت می گرفت و رئیس رکن دو از همه آن
ها باخبر بود، آقای قرنی قسم می خورد و می گفت که به سلامت ماندن کشور بسیار علاقه
داشتم و دارم.
شهید قرنی می خواست همراه با عده ای از افسران ناراضی در کشور کودتا کرده و جلوی
فساد را بگیرند، اما اوضاع آنطور که قرنی فکر می کند پش نرفت. بعد هم آقای قرنی نامه
استعفایش را می نویسد و روی میز می گذارد، آن ها هم سرلشکر قرنی را دستگیر می کنند.
در بازجویی ها به او می گویند قصد کودتا داشتی؟ او انکار می کند، اما جرمش این
اعلام می شود که بدون اجازه مافوق، با وزیر خارجه آمریکا ملاقات کرده است. قرنی البته
در دادگاه می گوید با وزیر خارجه ملاقات کرده، چون شغلش حفاظت از وزیر خارجه بوده و
مدرک مکتوبی هم به وزیر خارجه نداده و فقط اوضاع مملکت را نقد کرده است؛ در نهایت نه
قرنی اعترافی کرد و نه دستگاه شکنجه اش داد و به سه سال زندان هم محکوم شد.
راوی: محمدمهدی عبدخدایی، از معدود بازماندگان فدائیان اسلام
برکناری از ریاست ارتش
بازرگان بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب ایشان را به عنوان رئیس ستاد ارتش معرفی
کند. وقتی بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قضیه کردستان به وجود آمد، طبیعی بود
که ارتش، وظیفه خودش می دانست تا برای جلوگیری از نا آرامی در کشور و پیشگیری از گسترش
جریانی که قطعاً به تجزیه کشور می انجامید، اقداماتی جدی بکند. چون به غیر از کردستان،
معاندان و افراد ضد انقلاب در استا نهای آذربایجان و بلوچستان هم متمایل به تجزیه بودند.
شهید قرنی معتقد بود که باید در کردستان بسیار قاطعانه عمل کنیم و مانع گسترش این قضایا
شویم. ایشان می گفت باید به جریان های دیگر کاملاً نشان دهیم که جمهوری اسلامی با این
مسأله قاطعانه برخورد می کند؛ به همین دلیل در هفته های اول، مانور ها و اقدامات بسیار
شگفت انگیزی علیه جریان تجزیه طلبی صورت گرفت و بازتاب ها و بحث های گوناگونی را به
دنبال داشت.
از جمله بحث ها این بود که آیا شدت عملی که آقای قرنی از خودش نشان داده، اقدامی
خودسرانه بوده یا با هماهنگی دولت صورت گرفته است؟ کار به جایی رسید که دولت، برای
نشان دادن عدم توافقش با شدت عمل و قاطعیت اعمال شده توسط آقای قرنی، کمی موضعگیری
کرد، اما چون آن موضعگیر ی ها به نظرش کافی نبود، لذا ترجیح داد که ایشان را از مقامش
برکنار کند.
البته اعضای دولت موقت به روش های دیگری معتقد بودند و تصور میکردند که در مقابله
با ضد انقلاب، لازم نیست که حتماً این قاطعیت را در عمل هم نشان داد، بنابراین آقای
قرنی را از ریاست ستاد ارتش برکنار کردند. برکناری ایشان در این مقطع برای همه نیرو
های انقلابی خیلی سؤا ل برانگیز و معنادار بود، به خصوص که بچه های انقلاب می دیدند
گروه های خارجی دنبال تجزیه ایران هستند و به این ترتیب به نوعی راحت تر می توانستند
کار تجزیه را پیگیری کنند. این سؤال نیز همواره مطرح بود که چرا دولت موقت ایران هیچگاه
جواب صریحی در این باره ارائه نکرد؟ در نهایت هم با قاطعیتی که شهید قرنی در کردستان
نشان داد، اعضای دولت موقت فکر می کردند که ممکن است یک شورش خونین برپا شود و برای
جلوگیری از چنین اتفافی ایشان را برکنار کردند، ولی اتفاقاً همین مسأله باعث شد که
درگیری ها در کردستان طولانی شود و تلفات و شهدای زیادی داشته باشیم؛ هرچند که شکر
خدا ما بالاخره موفق شدیم و آتش تجزیه طلبی برای همیشه خاموش شد.
راوی: دکتر جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
مکتبی به نام زندان
شهید قرنی با دیدگاه آقای بازرگان نسبت به شهید مطهری و همزمان با این اتفاق، با
دیدگاه آقای عسگراولادی هم روبرو می شود که آن دید باز را نسبت به شهید مطهری دارد،
یعنی منهای روشنفکر مآبی، به ایشان ارادت هم داشته است. همچنین با علمای دیگری هم ملاقات
می کند و هر کدام، چهره جدیدی از شهید مطهری را برایش ترسیم می کنند. حتی ساواک هم
اعتراف می کند که نمی توان قرنی را کنترل کرد، چون با همه قدم می زند و صحبت می کند؛
لذا دوران زندان برای شهید قرنی، مملو از سازندگی است و با سلایق مختلف دینی و مبارزاتی
از مطهری و بازرگان و سحابی گرفته تا آدم های روشنفکری که دینشان بر پایه اصول روشفکری
غربگرایانه است، تا دیدگاه های مربوط به اسلام چپ زده، اسلام سوسیالیستی، اسلام آمریکایی،
غربی، اروپایی، عقاید وهابی ها و دیگر دیدگاه ها آشنا می شود. از سوی دیگر، با سیاسیون
هم ملاقات می کند و مبارزان مختلف را همچون گروه های سازمان منافقین و دیگر گروه های
داغ چریکی می شناسد و به عنوان یک افسر نظامی تشکیلاتی که می خواهد کودتا کند، تجربیات
زیادی کسب می کند. به همین دلیل است که معتقدم زندان، دوره آمادگی ویژه ای برای شهید
قرنی به حساب می آید، هرچند که نوع تحلیل ها متفاوت است.
راوی: اسدالله بادامچیان، عضو حزب موتلفه
انحلال گارد جاویدان/ اخراج مستشاران آمریکایی
شهید قرنی در همان مدت کوتاه، سخنرانی های خیلی خوبی در ارتش انجام داد که روزنامه
«اطلاعات» و «کیهان» آن ها را چاپ کردند. یکی از مهمترین سخنرانی های ایشان در این
باره بود که چه کار باید بکنیم که ارتشمان از حالت وابستگی بیرون بیاید و بدون مستشاران
آمریکایی و اسرائیلی، یک ارتش مستقل داشته باشیم؟ چون در سال ۱۳۵۸ از بین ۶۰ تا ۱۱۰
هزار مستشار، بیش از هفت هزار مستشار خارجی هنوز در کشور حضور داشتند تا با سلطه شان،
ارتش را غصب کنند. اما روند حرکت انقلاب و وجود ترس، وحشت، رعب در درون مستشاران و
عوامل آن گسترده شد و احساس کردند دیگر در ایران جای ماندن آن ها نیست و این نکات را
می توان از اسناد لانه جاسوسی به دست آورد.
این مستشاران بودند که دستور می دادند که چه کار بکنید و چه کار نکنید. شهید قرنی
توانست هم مستشاران را از بین ببرد و هم گارد جاویدان را منحل کند. این ها کار های
اساسی شهید قرنی در ارتش بود. بعد از آن هم که تصفیه ارتش را آغاز و افراد سالم را
شناسایی کرد و برای هر پادگان و منطقه، افراد مناسبی را تعیین کرد. مشکل دیگر شهید
قرنی این بود که عده ای از درون ارتش هم به دلیل احساسات و شور انقلابی و عدم درک نظامی،
گاهی از فرمانده ارتش اطاعت نمی کردند. گاهی شورش و اعتراضاتی هم در درون پادگان ها
صورت می گرفت؛ به خصوص از طرف برخی همافر هایی که حساسیت هایی داشتند. اساساً به همین
دلیل هم هست که حضرت امام (ره) در صحبت ها یشان در این دوران افراد را به اطاعت پذیری
توصیه می کنند. شهید قرنی در مرحله بعدی سلاح هایی را که در دست مردم بود جمع آوری
می کند و به وضعیت پادگان ها نیز رسیدگی می کند، به خصوص که میزان حملات دشمن به پادگان
ها در کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و سیستان و بلوچستان بیشتر است. این حملات در جا
های دیگر، گاهی به صورت موردی پیش می آمد، اما ایشان توانست تا حدودی نظم و انضباط
را برقرار کند و در این زمان بود که مستشاران، دیگر کار های نبودند. همین روند داشت
در ارتش به خوبی پیش می رفت و این نهاد را از پراکندگی و از هم گسیختگی به نظم می رساند،
که متأسفانه شهید قرنی، به دست گروه فرقان ترور شد.
راوی: قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر
چهل هوادار قرنی، با روحانیون بودند
کودتای سال ۱۳۳۶ نافرجام بود و شهید قرنی هم در اثر همان ماجرا بود که زندانی شد.
ایشان در کیفرخواست می نویسند که مسائل زیادی از شاه مخفی نگه داشته می شده، یعنی حتی
جرأت نمی کردند جرمش را اعلام کنند و بگویند که قرنی قصد براندازی داشته، چون وقتی
چیزی را در اسناد ساواک می نویسند، سند گویاست و دقیقاً عدد ۴۰ را می آورند و می گویند
حدوداً ۴۰ نفر از اطرافیان شهید قرنی با علمای دینی در ارتباط هستند، به علاوه اخیراً
شنیده شده که ایشان با اطرافیان آیت الله خمینی هم در ارتباط بوده است. و، چون آقای
قرنی فساد و منکرات جامعه را منتسب به خانواده سلطنت می دیده و نمی توانسته این ها
را تحمل کند، از یک طرف به آیت الله العظمی میلانی (ره) مراجعه می کند و از طرف دیگر
به برخی ملیون. البته بعداً می بیند تنها کسی که در تاریخ معاصر حرف آخر را می زند،
حضرت امام (ره) بوده است.
راوی: احمد نوروزی فرسنگی، پژوهشگر و سرهنگ بازنشسته و نویسنده کتاب «ناگفته هایی
از زندگی سپهبد قرنی»
حمایت از مردم و نیرو های انقلاب در سنندج
وقتی مشکل کردستان مطرح شد، مرحوم پدر به ما گزارش داد و بعد هم قرار شد شبانه
یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ از ارتش بگیریم و به آنجا بفرستیم. سرهنگ آجودانِ شهید قرنی
همیشه با ما در تماس بود و وقتی ساعت ۱۲:۳۰ شب گفتند وضع سنندج به هم ریخته، تیراندازی
صورت گرفته و تعدادی زخمی شده اند، به سرعت یک گروه پزشکی را برای اعزام آماده کردیم،
همزمان هم به سرلشکر قرنی زنگ زده و گفتیم که یک هواپیمای سی ۱۳۰ می خواهیم، ایشان
همان لحظه، هواپیما را در اختیار ما گذاشتند و دو و نیم بامداد اواخر اسفندماه ۱۳۵۷
بود که آن ها را روانه سنندج کردیم.
راوی: سید مهدی طالقانی، فرزند مرحوم آیت الله طالقانی
خنثی کردن طرح ربودن امام خمینی (ره)
شهید قرنی، افسران بالای رژیم شاه را به وسیله دوستان خود جمع می کرد و اطلاعات
روز را به این طریق از آن ها به دست می آورد. بعد ها هم گفته شد زمانی که حضرت امام
در نجف بودند، طرح ربودن ایشان با توافق حکومت عراق ریخته شده بود و هوشیاری اطرافیان
معظمٌ له این طرح را خنثی کرده بود. می خواهم بگویم شهید قرنی با اطلاعاتی که کسب کرده
و در اختیار انقلاب گذاشته بود، خدمات بزرگی به کشور و نظام کرده، که هیچ کس از جزئیات
آن ها خبر ندارد.
راوی: سرهنگ سید محمدعلی شریف النسب، یکی از یاران نزدیک شهید قرنی
لحظات آخر زندگی سرلشکر قرنی
شهید قرنی را غرق در خون به بیمارستان آوردند. یک تیر به زیر جناق و گلوله دیگری
هم به ران پای ایشان اصابت کرده بود. برای بیرون آوردن گلوله زیر جناق، سرلشکر قرنی
را به سرعت به اتاق عمل بردیم، اما متأسفانه تیر، به شریان اصلی و آئورت ایشان برخورد
کرده و گروه خون شهید قرنی هم از نوع منفی و نایاب بود. بدتر از همه این که از وقتی
که افراد گروه فرقان سرلشکر قرنی را در خانه اش که حدود میدان، ولی عصر (عج) و رو به
روی هتل کوثر فعلی قرار داشت ترور کرده بودند، زمان زیادی گذشته بود. تعداد دیگری از
ضاربان یعنی همدستان آن ها با لباس مبدل برای تظاهر به کمک، آن جا رفته بودند و به
جای کمک کردن، قرنی را در محل حادثه معطل کرده بودند. آن طور که به ما گفته اند در
حیاط باز بوده که به وی شلیک کردند، در همین حین هم عده ای برای کمک به داخل خانه رفته
بودند تا محل زخم ها را پانسمان کنند و به این ترتیب نیم ساعت زمان طلایی و مهم از
نظر درمانی، از دست رفته بود و از آنجا که شریان اصلی آسیب دیده بود، خون زیادی از
شهید قرنی رفته بود، ما هم خون سازگار با بدن ایشان را نداشتیم که به ایشان تزریق کنیم.
هنگامی که سرلشکر قرنی را به بیمارستان رساندند هنوز زنده بود، اما با رنگی پریده.
معلوم بود خونریزی داخلی کرده است. بالاخره ایشان را به اتاق عمل بردیم، ولی قبل از
اینکه بتوانیم کاری برای ایشان انجام دهیم، شهید شد.
راوی: دکتر هادی منافی، وزیر اسبق بهداشت، شاهد آخرین لحظات زندگی شهید قرنی
تحلیل شهید قرنی از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲
هیچ وقت در ایران، ارتش به معنای واقعیِ کلمه «کودتا» نکرده است. اگر چند قزاق
به راه می افتند و بدون هیچ برخوردی پایتخت را تصرف می کنند، بدون آنکه در مقابل خود،
نیروی مقاوم مردم یا نیروی دیگری را رودررو داشته باشند، یا اگر یک روز صبح که چشم
از خواب باز می کنید، ناگهان متوجه شوید که گروهی عمله و اکره، گروهی مزدبگیر و قلدر
محله، بدون آنکه بدانند چه می خواهند، تحت سرپرستی چند یکه بزن به راه بیفتند و دست
به طغیان و تخریب و آتش سوزی بزنند، این که «کودتا» نیست. کودتا را باید ارتش، فرماندهان
ارتش، یا دست کم شاخ های از ارتش علیه دولت انجام دهد.
در روز کودتا و در روز های قبل از کودتا، سپهبد زاهدی در ارتش نبود و بعلاوه او
فراری و مخفی بود. اگر در همان موقع یک نیروی مجهز و مؤمن به مقابله با آشوبگران حرف
های می شتافت، مسلم بدانید زاهدی حتی جرأت نمی کرد که از مخفیگاه خود خارج شود، اما
در این میان فقط سرهنگ ممتاز و گارد محافظ دکتر مصدق بودند که فقط از خانه او، حفاظت
کردند.
گفته می شود چند هفته قبل کرمیت روزولت پرده از راز کودتا برداشت، اما راز کودتا
نه! راز توطئه و دسیسه را، چون معتقدم که توطئه ای برای سرنگونی دولت دکتر مصدق طرح
شده بود که بعداً این توطئه با دخالت پلیس و قسمت هایی از ارتش، که هنوز هم در بلاتکلیفی
بودند و نمی دانستند جانب چه کسی را بگیرند، به سقوط دکتر مصدق انجامید. وقتی که اصل
سؤال درباره «کودتای به اصطلاح آمریکایی» دور می زند، پس باید تکلیف کودتا روشن شود.
اما مطلب دیگر این که چرا من باید «آمریکایی یا طرفدار آمریکا» باشم؟ اگر من طرفدار
آمریکا بودم که «آن ها مرا لو نمی دادند.» من برای سرنگونی رژیم پر از ظلم و جور محمدرضا
شاه اولین بار با گروهی از رجال نهضت ملی ایران و جبهه ملی تماس گرفتم و دفعه دوم هم
با آیت الله میلانی مراوده ها داشتم، پس کودتای من نمی توانست کودتایی آمریکایی باشد
و یک کودتای ملی و ایرانی بود، به همین دلیل هم آیت الله میلانی با تمام قدرت به حمایت
ما برخاستند که متأسفانه به وسیله عمال سیا و ساواک «لو» رفتیم.
منبع: مجله «امید ایران» دو روز قبل از شهادت
از مال دنیا هیچ چیز نداشت
مرحوم مهندس محمدرضا قرنی (فرزند شهید قرنی) می گفت پدرشان شهید قرنی عشق وافری
به اسلام، کشور و حضرت امام (ره) داشت و به هیچ عنوان نظام سلطنتی را قبول نداشت و
امیدوار بود که بتواند برای نهضت کاری انجام دهد. ایشان همچنین می گفت وقتی پدرم به
شهادت رسید، ما جز همان خانه پدری چیزی نداشتیم. بعلاوه پدرم کلی قرض داشت که ما با
فروش خانه، بدهی های ایشان را پرداخت کردیم. در حقیقت این شهید بزرگوار از مال دنیا
هیچ چیز نداشت، بعد از شهادتش هم خانه را بابت بدهی فروختند که البته نظام به این مسأله
رسیدگی کرد. اما می خواهم بگویم هر کسی که در زمان ستشاهی به درجات بالای نظامی می
رسید، صاحب مال و مکنت فراوانی می شد، چون امکانات بی حسابی در اختیارش قرار می گرفت،
ولی شهید قرنی از مال دنیا همیشه فقط همان یک دستگاه خانه را داشت.
راوی: حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا صفایی.
خدایا چنان کن سرانجام کار که ما شرمنده آرمان های شهیدان نشویم.