حکیم زاده با بیان اینکه برای الگوبرداری از حضرت فاطمه (س) باید پایه های اعتقادی خود را تقویت کنیم گفت: اگر به اهل بیت (ع) و حضرت زهرای مرضیه (س) اعتقاد داریم، باید اصول مهم زندگی آنها را بشناسیم و آن را در زندگی خود پیاده کنیم.
حضرت
زهرا (سلام الله علیها) برای زنان و مردان جامعه الگویی در تمام عرصه ها است و بخاطر
جامع بودن شخصیت آن حضرت است که به ایشان لقب «سیده النساء العالمین» می دهند حیا،
عفت، فعالیت اجتماعی، سیاسی، جریان شناسی، امام شناسی و سایر موارد رفتاری حضرت می
تواند برای ما الگو باشد و در این عرصه ها فرهنگ سازی داشته باشد ارزش فاطمه زهرا (سلام
الله علیها) به عبودیت وبندگی خدا است. اگر بندگی خدا در حضرت نبود، ایشان صدیقه کبری
نبودند، صدیق کسی است که به آنچه که می اندیشد و می گوید، صادقانه عمل کند. هرچه این
این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است و و در نهایت صدیق اسلام می شودلذا در این
خصوص با«فرزانه حکیم زاده»،استاد حوزه و دانشگاه گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه
مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
کدام بعد از شخصیت و زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) مفقود
مانده که باید بیشتر در موردش بررسی و اطلاع رسانی شود؟
ابتدا در خصوص سیره خانوادگی حضرت فاطمه زهرا (س) لازم
است که بدانیم ایشان چه نگاهی به زندگی داشتند. آیا در زندگی شان خوشبخت بودند یا خیر.
این جمله بسیار مهمی است که کمتر به کار برده شده است. ما باید بدانیم چه ایده آلی
برای این بانوی بزرگوار در زندگی وجود داشته. نگاهشان به زندگی خانوادگی و ازدواج چگونه
بوده است و چگونه زندگی خود را مدیریت می کردند. به نظر بنده حضرت فاطمه (س) بسیار
بانوی خوشبخت و مسروری بودند، هرچند به ابعاد سیاسی زندگی وی بیشتر پرداخته شده و فعالیت
های سیاسی و اجتماعی ایشان به ویژه بعد از رحلت رسول اکرم (ص) برجسته شده است. ایشان
فعالیت های سیاسی بسیار مهمی در دفاع از ولایت امیرالمومنین (ع) داشتند و رنج ها و
سختی های زیادی در این مسیر متحمل شدند که این بعد هم به همین دلیل در تاریخ بیشتر
پررنگ شده و زندگی حضرت را تحت الشعاع قرار داده است.
واقعیت زندگی حضرت فاطمه (س) این است که ایشان به گونه
ای زندگی خود را آغاز کردند که توانستند خوب ادامه دهند و با وجود همه سختی ها و مشکلاتی
که در زندگی داشتند، احساس خوشبختی می کردند. این احساس خوشبختی برای همه انسان ها
بسیار مهم است. بستگی به این دارد که ما چه توقعاتی از زندگی، همسر و ازدواج خود داریم.
واقعیت زندگی این بانوی بزرگوار در مورد زندگی خانوادگی و ازدواج خود این است که اولا
زندگی حضرت فاطمه (س) با توجه به واقعیت ها بود،یعنی با توجه به واقعیت های موجود در
زمانه خود، شرایط زندگی خود و آن بایسته هایی که برای یک زن مومنه باید مهم باشد. این
بانوی بزرگوار نگاه رویایی و ایده آل مادی به زندگی نداشتند و تعریف شان هم از خوشبختی
این نبود که هیچ رنج و کمبودی در زندگی نداشته باشد. نگاه وی به زندگی یک شادی و نشاط
سطحی و زودگذر نبود بلکه یک نگاه عمیق تر و پایدار معنویی بود.
منظور از شادی های عمیق و پایدار در زندگی حضرت فاطمه
(س) چیست؟
این یک اصل روانشناسی است، بالاترین عامل افسردگی افراد
این است که انسان وظایف خود را ترک کند. هر فردی در هر فرهنگی که رشد می کند، دارای
یک وظایفی است؛ بنابراین ایشان یک انسان مسلمان و مومنه بودند و وظایف شان در اعتقادات
شان تعریف شده و پذیرفته شده بود؛ بنابراین اگر انسان در فرهنگی رشد کرده و الزامات
آن فرهنگ را پذیرفته است، بهتر است که بیهوده با خود و فرهنگ خود نجنگد، چون دچار تضاد
می شود؛ به عنوان مثال من یک زن مسلمان و شیعه هستم، باید ببینم من به عنوان یک زن
مسلمان و شیعه چه باورها و اعتقاداتی باید داشته باشم. در واقع نگاه حضرت فاطمه زهرا
(س) همراه با معنویت و آرامش معنوی بود، یعنی آنچه را که ایشان از زندگی خود توقع داشتند،
رسیدن به یک آرامش معنوی و واقعی بود.
همه انسان ها به دنبال آرامش هستند، اما آرامش معنوی
مهم تر است. آرامش معنوی یعنی اینکه به خداوند ایمان داشته باشیم، ارتباط خود را با
پروردگار عالم پررنگ کنیم، در زندگی صداقت و اعتماد به یکدیگر داشته باشیم، به امانت
داری و وفای به عهد که یکی از ملزومات مهم زندگی مشترک است، پایبند باشیم. همه این
موارد برای زهرای مرضیه (س) در زندگی مهم بودند و مواردی مانند میزان مهریه، جهیزیه
و چگونگی برگزاری مراسم عروسی مهم نبود و کاملا جزو خواسته های فرعی محسووب می شدند.
در واقع این بانوی بزرگوار زندگی خود را با معرفت و شناخت انتخاب کردند، همسری همانند
امیرالمومنین (ع) را انتخاب کردند که در همه زمینه ها مانند صداقت، امانت داری، وفای
به عهد، حسن خلق، ایمان و توکل به خداوند بی نظیر بودند و در این صفات قابل قیاس با
هیچ انسانی نبودند.
آنچه مهم است این است که ما نباید فکر کنیم همه چیز در
این زندگی دنیایی قابل جمع است. ما نمی توانیم خیلی زرنگ باشیم، یعنی نمی توانیم بگوییم
که من باید زندگی داشته باشم که هم از لحاظ مادی مشکلی نداشته باشم و هم همسر آینده
ام در همه زمینه های اخلاقی رفتاری، شغلی، پایگاه اجتماعی و زیبایی نمونه باشد این
امر امکانپذیر نیست؛ همان طور که این ویژگی ها در حضرت علی (ع) هم جمع نشده بود، مگر
این امام بزرگوار پست اجتماعی داشتند یا ثروتمند بودند؛ اینچنین نبود.
ما چگونه می توانیم از این بانوی بزرگوار الگوبرداری
کنیم؟
ما زمانی می توانیم از این بانوی بزرگوار الگوبرداری
کنیم که نگاه مان به ایشان نزدیک باشد یعنی ما باید در زمینه باورها و اعتقادات دینی
مانند احکام، عبادات و سبک زندگی به ایشان نزدیک باشیم. تا زمانی که نگاه ما با شیوه
و سیره حضرت فاطمه (س) فرق داشته باشد، نمی توانیم ایشان را به عنوان الگو و اسوه برای
خود برگزینیم. شرایط آن زمان مختص عصر خود بود ولی اگر بخواهیم در زمانه خودمان آن
سبک زندگی، ساده زیستی، قناعت و دوری از تجملات را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم، لازم
است که ابتدا نگاه خود را درست کنیم.
در حال حاضر
با توجه به شرایط فعلی جامعه و افزایش چشم و همچشمی ها و تجمل گرایی الگوبرداری از
ائمه اطهار به ویژه حضرت فاطمه زهرا (س) بسیار سخت تر شده است و تبلیغات جهانی هم دائما
انسان ها را به مصرف گرایی سوق می دهد و این امر نیز بهانه ای برای افزایش تجملات در
جامعه شده است، این گونه القا می کنند که زندگی خوب در همین تجملات و تنوع ها در سبک
زندگی و مادیات است. به هر حال این همان چیزی است که فرهنگ غربی برای ما می خواهد و
آنها را برای ما القا می کند، چون دوام نظام سرمایه داری در گروی مصرف گرایی مردم است،
هرچه مردم مصرف گراتر و تنوع تر در امور مادی باشند، نظام سرمایه داری هم چابک تر و
چاق تر می شود لذا فرهنگ لیبرالیسم غربی کار خود را می کند، این ما هستیم که باید در
این شرایط با توسل به فرهنگ اسلامی زندگی درست را برای خود انتخاب کنیم.
شما چه راهکارهایی را برای نهادینه سازی فرهنگ اسلامی
و الگوبرداری از سیره و شخصیت حضرت فاطمه (س) ارایه می دهید؟
راهکار این است که پایه های اعتقادی خود را تقویت کنیم.
اگر به اهل بیت (ع) و حضرت زهرای مرضیه (س) اعتقاد داریم، باید اصول مهم زندگی آنها
را بشناسیم و آن را در زندگی خود پیاده کنیم. اصل خدامحوری در زندگی فاطمی یعنی چه؟
یعنی اینکه این بانوی بزرگوار برای خداوند ازدواج کردند، رضایت پروردگار برایشان در
زندگی مهم بود. چرا می گوییم رضایت خدا، چرا ایشان حضرت علی (ع) را انتخاب کردند؟ چرا
این همه خواستگار داشتند و همه را رد کردند؟ چون علی خداشناس ترین فرد بود. این معنای
خدامحوری است. این بانوی بزرگوار در زندگی خود همین طور بودند. هرچند بسیار سختی می
کشیدند ولی با این حال بسیار مسرور هم بودند، چون می دانستند همه چیز بر اساس خداشناسی،
خداپرستی و ایمان به پروردگار است.